به گزارش شهرآرانیوز، میرزایونس اگر به دنبال اقتضائات سیاسی اجتماعی زمانه اش با عــنــوان سردار جنگل در دل تاریخ ایران ماندگار نمیشد، باز هم در لباس روحانیت میتوانست به عــنـوان چهرهای اثرگذار و برجسته، مانا بماند؛ زیرا همواره به صراحت لهجه، روحیه حق طلبی، عدالت جویی، مردم داری و خون گرمی شهرت داشت و به این ترتیب، به راحتی در دل اقشار گوناگون جامعه نفوذ میکرد.
میرزایونس متولد گیلان بود. همان استانی که مردمانش در قیام علیه بی کفایتی شاهان قاجار و هرج و مرجهای آن ها، در میان دیگر استانها پیش گام بودند.
میرزایونس نیز متأثر از استادش، آخوند خراسانی، درست از روزهایی که گیلانیها آماده حرکت به سمت قزوین بودند تا تهران را تصرف کنند، دست از درس و بحث کشید و به طرف قزوین به راه افتاد تا به جمع مشروطه طلبان بپیوندد.
پس از آن، با آغاز جنگ جهانی اول، هنگامی که ایران به صراحت بی طرفی اش را اعلام کرده بود، با مشاهده نفوذ نیروهای روس در گیلان و تجاوز و دزدی و غارت مردم، تصمیم گرفت با نفوذ اجتماعی و قدرت رهبری خود، نیروهای قدرتمندی را در اطراف خودش جمع کند تا علیه عامل متجاوز خارجی قیام کنند.
از شیخ علی شیشه بر که ساکن طبقه متوسط جامعه بود تا دکتر حشمت که از تحصیل کردگان خوش نام شهر بود، به سرعت به او ملحق شدند تا با مدیریت نیروهای مردمی در قالب عملیات کمین و شبیخون، به روسها نزدیک شوند و آنان را تارومار کنند.
دراین میان بارها از سوی قوای روس یا نیروهای وابسته آنان در داخل از جمله لوطی عبدالرزاق و مفاخــرالملک ضربه خورد، اما هرگز در آن دوره شکست نخورد. رفته رفته تصمیمـات مهم او و یارانش در قالب «هیئت اتحاد اسلام» گرفته و همه مسیرها با هدف اخراج نیروهای بیگانه و برقراری دولت مردمی طراحی میشد. میرزا با سابقه فعالیتهای مشـروطه خواهانه اش عملا در برابر دولت ایستاده بود، اما درنهایت به دلیل قیام علیه نیروهای خارجی، دولت مرکزی او را تحسین میکرد و گاه با تسامح در موقعیتهای مختلف، حمایت میشد.
در ادامه راه، بخشی از نیروهای روس در سال ۱۹۱۷ با انقلاب بلشویکی از ایران خارج شدند، اما بخش باقی مانده آنان در ایران یعنی قوای ژنرال بیچراخوف که با انگلیس متحد بودند، طی نامهای از میرزا خواستند تا علاوه بر دادن مجوز عبور از گیلان به سوی قفقاز، پاسگاههای این منطقه را برای تجهیز در اختیار آنان قرار دهد. مخالفت میرزا با این درخواست، آغاز جنگی تمام عیار در کنار منجیل بود که در ادامه با تصرف چندباره رشت به دست انگلیس ها، به آتش بس انجامید.
دولت نیز پس از این جنگ، از میرزاکوچــک خان خواست تا در امنیت کامل به عتبات برود و نیروهایش را در اختیار دولت قرار دهد، اما مخالفت میرزا ایــن بار به درگیری داخلی و جنگ با نیروهای دولتی انجامید که طی آن مهرههای مهم جنبش جنگل ازجمله دکتر حشمت کشته و نیروهایش هریک به سویی پراکنده شدند. پس از آن، هنگامی که دولت از دستگیری میرزا و اعدام او ناامید شد، کمونیستهای ایرانی با هدف ایجاد جمهوری سوسیالیست در گیلان سر برآوردند و با حمله به یاران میرزا و قتل عام آنان، رشت و چندین شهر گیلان را تصرف کردند.
حالا دیگر رضاخان نیز بیش از همیشه در سودای قتل میرزا قدم به قدم جنگلهای گیلان را زیرورو میکرد. در نهایت میرزاکوچک خان جنگلی که با نیت پیوستن به دوستان قدیمی اش درحال عبور از کوههای تالش بود تا قیامی تازه را آغاز کند، اسیر بوران کوهستان شد. این خبر که دوستانش را متأثر و دشمنانش را شاد کرد، همهجا منتشر شد و به گوش محمدخان سالار برادر امیر تالش رسید. او به اتفاق یکی از منسوبانش (فتحا...) و عدهای تفنگچی به خانقاه رفت و سپس به منظور انتقامجویی و کینه دیرینهای که با جنگلیها داشت، سر نیمه جان میرزا را از بدنش جدا کرد. رضا نام استکستانی به اشاره او سر میرزا را برید و تحویل خان تالش داد.
سریال «کوچک جنگلی» به کارگردانی بهروز افخمی از سال ۱۳۶۶ روی آنتن شبکه یک تلویزیون رفت. در این پروژه پربازیگر، علیرضا مجلل در نقش میرزاکوچک خان ایفای نقش میکند و هنرمندان دیگری ازجمله داوود رشیدی، مهدی هاشمی، فتحعلی اویسی، جهانگیر الماسی و پروانه معصومی نقش آفرینی میکنند. این سریال فقط دوره اول قیام میرزاکوچک خان را به تصویر میکشد که از شروع قیام و شکل گیری هیئت اتحاد اسلام آغاز میشود و تا ورود نیروهای عبدالحسین تیمورتاش به رشت و راهپیمایی طولانی جنگلیها به سمت شرق گیلان که به تسلیم شدن احمد کسمایی و اعدام دکتر حشمت منجر میشود، ادامه پیدا میکند و در همین دوره هم تمام میشود.